کاندیدای محبوب من ، جناب مهندس میر حسین موسوی سلام
از آن روزهایی که حرفش پیچید که آقای خاتمی میگوید : یا من یا میر حسین ، یکی از ما دو نفر میآید . آرزو میکردم که آن یک نفر تو باشی . چرا که اگر تو نمیآمدی قطعا به آقای خاتمی رأی نمیدادم . نه این که از ایشان بدم بیاید ، نه ! اما نمیتوانستم خودم را با همه افکار و اندیشههای او هم جهت بدانم .
تو را میشناختم . از زمانی که نوجوانی بودم و تو را بارها و بارها با لباس خاکی در کنار خودم و همسنگرانم دیده بودم . میدانستم که تو محبوب امام بودی . میدانستم که روزی که از نخست وزیری رفتی به جز خانه ساده و پیکان قراضه ات چیزی نداشتی . میدانستم که تو هنوز همانی که بودی . هنوز برای تو ارزشهای اسلام و انقلاب و دستورهای امام و آرمان و خون شهیدان بیش از همه چیز ارزش دارد . میدانستم که هنوز هم حاضر نیستی عزّت و غیرت و شرافت این انقلاب و مردم ایران و ایرانی را با هیچ چیزی معامله کنی . میدانستم که امروز عاقلتر از همان روزهایی که بودی ، وارد صحنه میشوی . میدانستم که حلقهی ادبی که امام با پاسخ به استعفایت در گوشت کرد هرگز از گوش به در نیاوردهای و به آن ادب و تربیتی که مربی مشفقت در حق تو کرد افتخار میکنی.میدانستم که رهبر معظم انقلاب هوشمندانه تو را به عضویت برترین گروه مشاورانش برگزیده است و در مجمع تشخیص مصلحت قرارت داده است چرا که او هم به عقل، خیر خواهی و کاردانی و ایمان تو اعتماد دارد .
امروز که آمدی از صمیم دل خوشحالم .
اما بگذار به یک چیز دیگر اعتراف کنم . علی رقم همه خوبیهایت برایم بُت نیستی ، تو را تقدیس نمیکنم و از خطا و اشتباه مبرا نمیدانم . من تو را تقدیس نمیکنم بلکه آرمانهایم را که برگرفته از اندیشه های ناب امام است تقدیس میکنم . تو برایم موضوعیت نداری . به تو رأی نمیدهم چون تو ، تو هستی . به تو رأی میدهم و برایت تبلیغ میکنم چون باور دارم که از دیگران بیشتر به آرمانهای من نزدیکی و برای تحقق آنها تلاش میکنی . اصلا به تو برای آرمانهایم رأی میدهم . برای ارزشهای پاک دوران دفاع مقدس ، برای تحقق اندیشههای امام در تمامی ابعاد ، برای تحقق و دفاع از آزادیهای مصرّح در قانون اساسی که محصول اندیشه دهها مجتّهد مسلّم و صدها کارشناس دانشمند بود . قانونی که با رأی ملّت و تنفیذ مقام معظم ولایت فقیه بدل به قانونی مشروع و میثاق ملّی شد .
به تو رأی میدهم برای این که عزِت ملّتم و نظامم را در گرو برنامه های کوتاه مدت و خلق الساعة و مدیریت هیئتی کشور نمیبینم . به تو رأی میدهم چون رهبرم در کردستان فرمود به کسی رأی بدهم که درد مملکت و درد ملت را بداند . به تو رأی میدهم چون معتقدم ما با این همه سرمایههای خدا داده نباید 25% بار تورم را تحمل کنیم .
من سهام نمیخواهم ، یارانه نقدی نمیخواهم ، وامهای کذایی نمیخواهم ، من نمی خواهم نفت را سر سفرهام ببینم ( اگر چه امروز هم ندیدهام ) من دوچرخه نمیخواهم ، دوچرخه سازی میخواهم و دوچرخهساز . من حاضرم کوتاه مدتم را فدای بلند مدت خودم ، فرزندانم و جامعه ام کنم . من عزت و سر بلندی مملکتم را میخواهم. به تو رأی می دهم برای این که دینم برایم از دنیایم مهمتر است . به تو رأی میدهم چون نمیخواهم فرزندانم از دین و دینداری فقط چادر سرکردن و نماز خواندن و چفیه انداختن و دعای امام زمان خواندن را بلد باشند بدون این که بدانند اینها اگر چه جزء دین هستند اما همه دین نیستند . چون میخواهم دین را با تمام اخلاقمداریش ، سیاست بدون دروغش و لطافتهای اجتماعیش و کرامتی که برای انسان قایل شده را بشناسند .
مهندس موسوی عزیز من :
رأی من به تو به خاطر همهی اینهاست . از تو توقع معجزه ندارم چون می دانم که نمی توانی . خیلی هم ایدهآل فکر نمی کنم تا بگویم تو می توانی به همه وعده هایت عمل کنی . همین که درصد قابل قبولی هم به آنچه می گویی عمل کنی راضی خواهم بود .
اما ، اگر تو هم مثل برخی دیگران فردا که رئیس جمهور شدی از این آرمانها فاصله گرفتی ؛ اگر تو هم علی رقم آنکه نشان میدهی وام دار هوادارانت شدی ؛ اگر به جای آنکه یار رهبری باشی ، بار رهبری شدی ؛ اگر آزادی را با بی بند و باری اخلاقی و فکری اشتباه گرفتی ؛ اگر عدالت را فراموش کردی ؛ اگر زندگی سادهات را از یاد بردی ؛ اگر در وعدههایی که میدهی دروغگو در آمدی ؛ اگر فردا زیر حرفهایت زدی و خودت یا سنخگوی دولتت همه حرفهای پیش گفتهات را انکار کرد؛ اگر با مردم شفاف نبودی و آمارهای بی اصل و نسب دادی ؛ اگر خواستی عزّتم را با پول نقد بخری ؛ اگر خواستی بی تدبیریت در امور داخلی را پشت آرمانهای انقلاب و حمایت از فلسطین و لبنان مخفی کنی ، اگر خواستی اساسا فلسطین و لبنان و دیگر مظلومان جهان را به هیچ بگیری و دایم به فکر خودمان باشی؛ اگر به جای دوستی با رقبای امروزت یکی را مافیا دار و دیگری را مزدور اجنبی بخوانی و مردم را با این اوهام به جان هم بیاندازی و دایره دوستان انقلاب را محدود کنی ؛ اگر پرده دری را به جای افشا گری چماق کنی و به سر مخالفانت بکوبی و اگر افراطیون جبهه مشارکت و امثال آنها را که تو هم می دانی تعریفشان از اصلاح چیست جریان سازان دولتت قرار دادای و اگر ... اگر آنچه باید باشی نباشی
یقین بدان که رأیم را از تو پس خواهم گرفت و از جدی ترین منتقدانت خواهم شد .